هفت شین کجکی:
وقتی بیکار باشید ومثل من و وبگردی کنید می رسید به این سایت و بعد چشمتان می افتد به این « هفت شین» که قرار است باعث نیک بختی خانمها بشود. والله به حضرت عباس من بخیل نیستم که یک کاری بکنیم که خانمها نیک بخت بشوند و اتفاقا خیلی هم خوب است که زوج های جوان «زندگی شان را بر مبنای برابری بنا کنند». چه چیزی بهتر از این؟ ولی می خواهد به فارسی بنویسیم و یا به انگلیسی، به عربی بنویسیم و یا به زبان اسپانیائی، « برابری» برای خودش معنای مشخصی دارد. یعنی نمی توان و نباید در معنای کلمان دست برد. این کار گذشته از نادرستی، گناه هم دارد. از همین اول شروع می کنم. آیا این خانمهای محترم بهتر نبود برعلیه « مهریه» و «جهیزه» اعلام موضع می کردند نه این که از من مرد- در مثل مناقشه نیست- بخواهند که هم مهریه را قبول کنم و هم لابد سند محضری بدهم که همسر محترم هروقت خواست متارکه کند و « مهریه را هم اخذ کند». بابا جان، روراست بگوئید که مردجان، برو زندان دیگه.
من میگم زوجه ها مگر « کالا» هستند که « بها» داشته باشند! هم مهریه را لغو کنیم و هم جهیزه را....
شین دوم هم شین بیخودی است. آیا بهتر نیست که این داستان « اجازه» را بر چینیم نه این که « ضرورت» بودنش را قبول کرده و فقط بخواهیم آن را « دائمی» کنیم.
شین چهارم هم قبول می کند که زوج حق دارد « اجازه بدهد» یا « ندهد» که زوجه کار بکند فقط، این شین نویسان، علاقمندند که این اجازه صادر شود. من که نمی دانم فمینیسم خوردنی است یا پوشیدنی می گویم که یک آدم بالغ که از یک آدم بالغ دیگر برای کارکردن « اجازه» نمی گیرد.
شین ششم و هفتم که خیلی ضایع است. منظورم از ضایع بودن این است که این دیگر چه جور « برابری» است که حق انتخاب مسکن و تعیین شهر زندگی با زوجه است! آمدیم و نیمه دیگر منی که در ابرقو معلم ورزش تنها دبیرستان شهرم و زندگی مان با هزار بدبختی می گذرد دلش خواست در شانزلیزه زندگی می کند! یعنی من باید بروم و در یک مدرسه ای در پاریس معلم ورزش بشوم؟ اصلا بهتر نبود اگر صحبت از « حق» نمی کردیم. خوب، در کجا زندگی کنیم؟ من میگم در جائی زندگی می کنیم که کار بهتری داشته باشیم، یا امکانات بهتری وجود داشته باشد. این که کی تصمیم می گیرد! والله من می گم با هم تصمیم می گیریم. نه کوریم و کر و هر دو هم از حداقلی از هوش و دانش برخورداریم. شما را به خدا بیخود می گم؟
و اما شین آخر، دروغ چرا من هنوز حیرانم که ما چه مرضی داریم که یاد نمی گیریم. خواهش می کنم بیخود به من گیر ندین که دارم به کسی توهین می کنم. من غلط می کنم اگر به کسی توهین کنم! من فکر می کنم این وضعیتی که حضانت بچه ها با پدر باشد غلط اندر غلط است. صحیح اش این نیست که حضانت بچه ها همیشه با مادرباشد. والله جمع دو تا چیز غلط، می شود دو تا غلط. این که درست نمی شود.
بیخود سرتان را به درد نیاورم. خودتان این شین ها را بخوانیدو به راه راست ارشاد بشوید...
1. زوج به زوجه وكالت بلا عزل با حق توكيل به غير ميدهد تا زوجه در هر زماني كه بخواهد از جانب زوج اقدام به متاركه نموده و از قيد زوجيت خود را رها كند به هر طريق اعم از اخذ يا بذل مهريه.2. زوجه اجازه دارد از هم اكنون هرگاه خواست به خارج از كشور برود و نياز به اجازه مجدد زوج ندارد. چه براي اخذ يا تمديد يا تجديد گذرنامه و اين اجازه دائمي است. 3. زوجه حق ادامه تحصيل تا هر مرحله اي كه لازم بداند و در هر مكان و محلي كه ايجاب نمايد مخير است.4. زوج ، زوجه را در انتخاب هر شغلي كه مايل باشد و هر كجا كه بتواند كار كند، مخير ميكند و اجازه ميدهد كه مشغول به كار شود. 5. زوج و زوجه متعهد ميشوند هنگام جدايي اعم از اينكه متاركه به درخواست مرد باشد يا به درخواست زن، كليه دارايی كه بعد از ازدواج دائم زوجين به دست ميآورد بين آن ها به مناصفه تقسيم شود.6. حق انتخاب مسكن و تعيين شهر يا محلي كه زندگي مشترك در آنجا ادامه پيدا كند با زوجه خواهد بود.7. اگر در آينده زوجين داراي فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از كشور نيازي به اذن پدر ندارند.
من میگم زوجه ها مگر « کالا» هستند که « بها» داشته باشند! هم مهریه را لغو کنیم و هم جهیزه را....
شین دوم هم شین بیخودی است. آیا بهتر نیست که این داستان « اجازه» را بر چینیم نه این که « ضرورت» بودنش را قبول کرده و فقط بخواهیم آن را « دائمی» کنیم.
شین چهارم هم قبول می کند که زوج حق دارد « اجازه بدهد» یا « ندهد» که زوجه کار بکند فقط، این شین نویسان، علاقمندند که این اجازه صادر شود. من که نمی دانم فمینیسم خوردنی است یا پوشیدنی می گویم که یک آدم بالغ که از یک آدم بالغ دیگر برای کارکردن « اجازه» نمی گیرد.
شین ششم و هفتم که خیلی ضایع است. منظورم از ضایع بودن این است که این دیگر چه جور « برابری» است که حق انتخاب مسکن و تعیین شهر زندگی با زوجه است! آمدیم و نیمه دیگر منی که در ابرقو معلم ورزش تنها دبیرستان شهرم و زندگی مان با هزار بدبختی می گذرد دلش خواست در شانزلیزه زندگی می کند! یعنی من باید بروم و در یک مدرسه ای در پاریس معلم ورزش بشوم؟ اصلا بهتر نبود اگر صحبت از « حق» نمی کردیم. خوب، در کجا زندگی کنیم؟ من میگم در جائی زندگی می کنیم که کار بهتری داشته باشیم، یا امکانات بهتری وجود داشته باشد. این که کی تصمیم می گیرد! والله من می گم با هم تصمیم می گیریم. نه کوریم و کر و هر دو هم از حداقلی از هوش و دانش برخورداریم. شما را به خدا بیخود می گم؟
و اما شین آخر، دروغ چرا من هنوز حیرانم که ما چه مرضی داریم که یاد نمی گیریم. خواهش می کنم بیخود به من گیر ندین که دارم به کسی توهین می کنم. من غلط می کنم اگر به کسی توهین کنم! من فکر می کنم این وضعیتی که حضانت بچه ها با پدر باشد غلط اندر غلط است. صحیح اش این نیست که حضانت بچه ها همیشه با مادرباشد. والله جمع دو تا چیز غلط، می شود دو تا غلط. این که درست نمی شود.
بیخود سرتان را به درد نیاورم. خودتان این شین ها را بخوانیدو به راه راست ارشاد بشوید...
1. زوج به زوجه وكالت بلا عزل با حق توكيل به غير ميدهد تا زوجه در هر زماني كه بخواهد از جانب زوج اقدام به متاركه نموده و از قيد زوجيت خود را رها كند به هر طريق اعم از اخذ يا بذل مهريه.2. زوجه اجازه دارد از هم اكنون هرگاه خواست به خارج از كشور برود و نياز به اجازه مجدد زوج ندارد. چه براي اخذ يا تمديد يا تجديد گذرنامه و اين اجازه دائمي است. 3. زوجه حق ادامه تحصيل تا هر مرحله اي كه لازم بداند و در هر مكان و محلي كه ايجاب نمايد مخير است.4. زوج ، زوجه را در انتخاب هر شغلي كه مايل باشد و هر كجا كه بتواند كار كند، مخير ميكند و اجازه ميدهد كه مشغول به كار شود. 5. زوج و زوجه متعهد ميشوند هنگام جدايي اعم از اينكه متاركه به درخواست مرد باشد يا به درخواست زن، كليه دارايی كه بعد از ازدواج دائم زوجين به دست ميآورد بين آن ها به مناصفه تقسيم شود.6. حق انتخاب مسكن و تعيين شهر يا محلي كه زندگي مشترك در آنجا ادامه پيدا كند با زوجه خواهد بود.7. اگر در آينده زوجين داراي فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از كشور نيازي به اذن پدر ندارند.
2 Comments:
تالا خانم: وقتی از من می خواهید « با انصاف» مطلب را می خواندم آیا خودتان یادداشت مرا با انصاف خوانده اید؟ این که می فرمائید از « آگاهی» و « اعتراض» زنان می هراسم! دوست عزیز خدا به شما صبر بدهد. اشتباه می کنید خیلی هم زیاد. خود شما که مطلب اصلی را دقیق نخوانده اید متوجه نشده اید که نویسندگان محترم آن « برتری» مرد را پذیرفته اند و آن وقت من مرد که به قول شما از اعتراض شما می ترسم دارم بر علیه این « برتری» قلم می زنم. خواهش می کنم هم آن مطلب اولیه و هم یادداشت مرا اندکی دقیق تر بخوانید.
هفت شین ها و غیرت ما
آری برادر ما بی غیرتیم زیرا:
به مواد غیرعادلانه قانون اساسی تن میدهیم که برعلیه مادران خواهران همسران و دخترانمان تدوین شده.
به زنان حق حضانت اطفال خود را نمیدهیم.
وقتی زنان ما حق بلاشرط طلاق ندارند.
زنان ما حق مسافرت (اخذ گذرنامه) ندارند.
زنان ما حق اشتغال ندارند.
سهم الارث دختران ما نصف بسران است.
وقتی به زنان حقوقدان جامعه مان حق قضاوت نمی دهیم.
وقتی زنان ما حق ادای شهادت ندارند.
ما بی غیرتیم زیرا در ریشه کنی قوانین متضاد باحقوق انسانی زنان مستحکم نیستیم.
ما بی غیرتیم زیرا دختران باکره را برای بسران بکارت دریده میخواهیم.
آری ما بی غیرتیم که همزمان با زیرباگذاری حقوق نیمی از جامعه مان تظاهر به آزادی خواهی می کنیم.
آری برادر ما هنوز غیرت لازم برای استقرار دموکراسی و تامین حقوق انسانی همگانی را فراهم نداریم.
شش سال بیش د رسفری به شیراز شعارهای ناب محمدی که با رنگ سیاه بر دیواره های تاریخی ارگ زندیه نوشته شده بود نظرم را جلب کرد. متن یکی از شعارها چنین بود: (مردان با غیرت زنان با حجاب دارند). این شعار اثرهای گوناگونی برمن گذارد و نخستین عکس العمل به آن چند خط بالا بود.
فرقی ندارد چه فرد یا گروهی این (شین) ها را شروع کرده باشد. حکایت مرغ و تخم مرغ شده.
هر فرد مسولی وظیفه دارد با زنان ایران برای رسیدن به حقوق انسانی همگام شود.
تامین حقوق انسانی زنان ضامن استقرار دموکراسی ایران.
امیر نورمندی
Post a Comment
<< Home