تلخ نویسی های لقمانعلی

Tuesday, March 18, 2008

نفت، مصدق، احمدی نژاد
داشتم ویگردی می کردم رسیدم به اینجا، چشمم آب مرواریدی شد تا تونستم این مقاله را بخونم. بابام جان کاه مال خودت نبود، کاهدون چی! اخه مرد ما چه هیزم تری به تو فروخته بودیم که چشممون را آب مرواریدی کردی! بعد یادم اومد که امروز روزیه که این آقای مصدق 57 سال پیش برای ما تکه گرفته و نفت را ملی کرده بود. باور کنین دروغ نمی گم، همین یک کار باعث شد که ما واقعا بدبخت شدیم. اولا اگر مصدق، نفت را ملی نکرده بود، آیا سازمان های معتبر امریکائی و انگلیسی نیازی داشتند که با یک « انقلاب نمدی»- چون هرچی فکر می کنم می بینم « انقلاب مخملی» نبود. تنها چیزی که مخملی بود، کلاه بعضی از نیروهای درگیر در این « قیام ملی» بود!- حکومت مصدق را سرنگون کنند؟ و بعد، رسیدیم به بیست و پنج سال پیشرفت بدون وقفه، و آن قدر هم سرعت پیشرفتمان زیاد بود که حواسمون پرت شد و خوشی زد زیر دلمون و همین که یک لحظه غافل شدیم، پامون خورد به یه چیزی و با کله افتادیم تو خلائی که الان توش هستیم. از آن گذشته، این کاربیخود ملی کردن صنعت نفت، از جمله باعث شد که حالا این آقای احمدی نژاد ندونه با این دلارهای بادآورده نفتی چه خاکی باید بسرش بکنه. بابا جان، ای آقای مصدق، آبت نبود، نونت نبود، ملی کردنت چی بود! می گم آ، اصلا چه اشکالی داشت که انگلیسی ها نازنین با امریکائی های نازنین تر، کمک می کردند و ما این نفت را استخراج می کردیم- مثل همین کاری که الان دارن تو عراق می کنن!- و بعد دلارهاش را هم می دادیم فانتوم و تانگ های چیفتن می خریدیم تا تو دست دولتی ها نمونه که برند از چین وماچین برای ما اززیرشلواری بگیر تا چادرنماز و لنگ و کفش و نعلین و گوشت قهوه ای – بی صاحب گوشت های قرمزی که وارد می کنن از بس مونده قهوه ای شده- وارد کنن و دل وروده مون به جهنم، پدر اقتصاد مملکتو دربیارن. یعنی اگر به کسی نمی گین، همه رو به ورشکستگی بکه شونن. داستان شکر را که خودتون هم خوندین. می دونین که همون بلا را به سر برنج هم در آوردن و شالی کارا دارن نفس آخرو می کشن .اگرهم فکر می کنین که ممکنه تولید نکردن شکر و برنج برای کنترل قند خونتان مفید باشه و از این بابت خوشحال باشین، بدونین که تو بقیه صنایع هم همین طوریه. « واردات بی‌رویه كالاهای چینی و قاچاق پارچه سبب ورشكستگی تولید كنندگان داخلی شده است». از سوی دیگه می دونیم که «سال گذشته اتحادیه های تولیدکنندگان کفش جمهوری اسلامی نسبت به فروش مواد اولیه تولید کفش به چین، از سوی مسؤولان کشور و وارد کردن محصول نهایی ارزان قیمت اعتراض کردند.اتحادیه در آن زمان نگران آینده کاری واحدهای تولیدی و بیکار شدن هفتصد هزار کارگر وابسته به این صنف بود. در حالی که این مشکل همچنان لاینحل باقی مانده است و تعداد زیادی از واحدهای تولید کفش نیز در کشورمان تعطیل شده اند». شماروخدامی بینین! حتی وقتی برای مردم پارچه و کفش های خارجی هم وارد می کنن، هم چنان شکایت می کنن! ولی در ضمن، نمی دونم اونائی که بیکار می شن با وقت اضافه شون چیکار می کنن! بیخود نیست که فروش نشریه و تیراژ کتابها رفته بالا! تعداد نشریه ها اون قدر زیاد شده که دولت به خاطر رعایت حال درختان مجبور شده که لغو امتیاز 9 تا شون را برای تخفیف فشار برروی درختها هم زمان با اعلام نتایج « آزادترین انتخاب دنیا» به جهانیان اعلام کنه تا مردم بقیه کشورهای جهان خیلی به ایرونی ها حسودی نکنن. حالا که دارم از بیکارشدن ها می گم، باید بگم که ای بخشکی شانس! هوای شمال هم مراد نمی ده والی می تونستیم با برادرای مسلمون مون در افغانستان در تولید مرفین برای بیمارستان ها رقابت بکنیم! البته خبر داریم که حتی الان در« نخود، عدس، و سیب زمینی خوراکی خودکفائی خودرا نیز از دست دادیم» و عملا، از هر 5 تا گوزی که می دیم سه تاش منشاء فرنگی داره چون به خاطر بودن پول نفت در دست آدمائی مثل احمدی نژاد و حتی قبل از اون خاتمی و حتی رفسنجانی، که همش هم تقصیر مصدق بود، داریم همه چیزارو از خارج وارد می کنیم. من می گم اگه مصدق نفت را ملی نمی کرد، بهتر بود! اگر هم نمی دادیمش به امریکائی ها و یا انگلیسی ها، حداقل می تونستیم بدیمش به دست « زحمت کشان» بخش خصوصی درایران که همان طور که از دیگر منابع ما استفاده کرده و باعث رفاه و ورونق اقتصاد مملکت شده اند، این جا هم به وظیفه شرعی شون عمل کنن. همه چی به کنار اگر این کاررو کرده بودیم، الان ما هم پولدارهائی داشتیم که می تونستن بیاین انگلیس و باشگاه فوتبال بخرن- مثل این روسی که اومد و باشگاه چلسی رو خرید! ولی شکایت من از دست این آقای مصدق خیلی بیشتره. یعنی همین ملی کردن نفت باعث شده که الان این همه پول رسیده دست احمدی نژاد، طفلک خودش یک کم موجی بود الان پاک مخبط شده و زده به سرش. این جا دیدم می گه «سال آینده می‌خواهیم مدیریت جهانی کنیم».
خواسم بگم تو شکر می خوری با این مزخرفات! ولی از خانم والده که داشت منو نگاه می کرد خجالت کشیدم. خاک به دهن مطلب اش رو تا به آخرهم خوندم ولی نفهمیدم که این بابا به چه زبونی داره حرف می زنه. بابا جان تو اگه طبیب خوبی هستی اول سر کجلت خودت رو درمون کن. استغفرالله! عجب گیری افتادیم آ! آخه آقای مصباح فدای آن ریش های تو، تو اگر می تونی همین مملکت بیچاره مون رو مدیریت بکن که این طوری تلنگش در نره. مدیریت جهان دیگه پیش کش.... نمی دونم چرا باز یاد این آقای مصدق افتادم که نفتو ملی کرد و باعث شد تا ما گیر این جورآدما بیفتیم و ندونیم راسی راسی چه خاکی باید به سرمون بریزیم. آخ اگه دستم به تو می رسید.... ای آقای مصدق، می افتادم رو پات که نفتو ملی نکنی ولی مثل معلم مکتبی های قدیم دائم بری بالای منبر و یادمون بدی که چطوری می تونیم آدم بشیم مثه خودت....

Saturday, March 01, 2008

انتخابات پاستوریزه درایران
من هم با آقای احمدی نژاد موافقم که دنیا دارد آخر می شود یا بهتر است آخر بشود. نامزدهای غربال شده بروجرد به مردم محل شام می دهند، داد عده ای در می آید. از آن گذشته، در همین مهمانی های شام، « برخی کاندیداها» به رایگان « سیم کارت های تلفن همراه» به بعضی از مهمانان دادند، باز داد یک عده ای در آمده است! در حالی که گیرنده و دهنده شام و سیم کارت هر دو راضی اند و این معامله صددرصد اسلامی است و هیچ ایراد شرعی برآن وارد نیست. تازه، مگر نشنیده اید که « قلب بینوایان خانه خداست»، خوب، این منتظرالوکاله ها دارند به « زیارت خانه خدا» می روند- این چه عیبی دارد؟ همیشه که نباید با خرج دلارهای نفتی به عربستان رفت و حاجی شد؟ در اینجا می خوانیم که «يكي از مديران ارشد يكي از وزارتخانه‌ها كه به عنوان نامزد نمايندگي مجلس هشتم ثبت نام كرده است، از امكانات دولتي براي تبليغات خود استفاده مي‌كند». خوب، خیلی هم خوب می کند. به نظرم از این ایراد بیخود تر نمی شود گرفت. یعنی شما انتظار داشتید که آقای مدیر از امکانات دولتی برای تبلیغ انتخاب بنده یا شما یا خانم کلینتون استفاده کند! عجب گیری افتادیم آ. شما را بخدا مشاهده کنید، یک آدم خیر خواه هم که پیدا می شود، این رسانه های وابسته به استکبار می خواهند کاری بکنند که این آدم های خیرخواه دست از خیر خواهی بردارند. در همین راستا می خوانیم که «اين مدير ارشد در جريان بحران ناشي از قطع جريان گاز در شمال كشور، تعداد سه كاميون وسائل گرمايي از يك شركت بدون اخذ وجه دريافت و در حوزه انتخابيه مورد نظر خود، بين مردم توزيع كرده است.» از این کار بهتر. اگر می آمد وسط این سرما و بی گاز و برقی، به مردم پنکه یا کولر می داد، ایرادتان درست بود! این آقای مدیر آمده وسایل گرمائی داده، این که به من و شما ربطی ندارد. به شرکت پول نداده، خوب، این اش هم به من و شما مربوط نیست. لابد با یک دیگر توافق کرده اند که اگر این آقا وکیل بشود، با سلام و علیکی که با وزیربازرگانی پیدا می کند برای این شرکت جواز واردات این وسایل گرمائی را از چین و ماچین خواهد گرفت. همان طور که پیشتر هم گفتم تراضی طرفین در هر عقدی در اسلام، همه چیز است. همین که طرفین راضی بودند، عقد صددرصد شرعی و بی عیب و نقص است و به هیچ کس دیگر ربطی ندارد که چرا چنین عقدی صورت گرفته است. تنها موردی که استثنا دارد و تراضی طرفین کافی نیست، این که اگر دختری بخواهد با مردی ازدواج بکند، مستقل از سن و تحصیل و تراضی طرفین، باید پدرش رضایت بدهد و اگر پدر ندارد، رضایت پدربزرگ لازم است و اگرپدربزرگ هم نبود، رضایت عمو اگر هم عمو نبود، که ملای محل، باید درباره این عقد تصمیم بگیرد. تراضی طرفین را بگذارید در کوزه و آبش را بخورید! البته به غیر از این، در بقیه عقود، تراضی طرفین را داشته باشید، کار تمام است.
واقعا که خیلی بد است که آدم نظر تنگ باشد. در اینجا می خوانم که «با تایید صلاحیت دو تن از کاندیداهای دانه درشت و البته متمول منطقه و حمایتهای آشکار و پنهان سرمایه داران بنام از آنان ، زمزمه های یک طوفان ریخت و پاش انتخاباتی در اين منطقه به گوش می رسد... بنابر اطلاع منابع آگاه سرمایه گذار و صاحب یکی از کارخانجات بزرگ تولیدی در منطقه به محض شنیدن خبر تایید صلاحیت یکی از کاندیداها مبلغ یکصد میلیون تومان بعنوان پیش پرداخت و تنخواه اولیه به حساب این عضو هیات مدیره اش واریز کرده است» اولا طوفان ریخت و پاش انتخاباتی اگر به صورت شام و نهار مجانی در بیاید و یا مثل همان آقای مدیر، وسایل گرمائی و یا سیم کارت مجانی به مردم بدهند خیلی هم خوب است و خیلی هم ثواب دارد. فقط پیشنهاد می کنم که برای کمک به مردم، جمهوری اسلامی انتخابات را سالی یک بار برگزار کند تا مردم به آب و نانی برسند و اقتصاد مملکت رونق بگیرد و بیکاری کاهش بیابد. دروغ چرا، وقتی این خبر را خواندم کمی حسودیم شد. چقدر خوب است که آدم از این « امکانات» داشته باشد و از آن برای کمک به امت استفاده کند و تازه خودش هم به آب و نان برسد. این از آن مواردی است که به راستی، زهر طرف که شود کشته، سود آقای خامنه ای و شورای نگهبان است.درمثل مناقشه نیست ولی اگر بنده از حضرت استادی ملاحسنی بخواهم که 5 تا تک دلار کانادائی به حسابم واریز کند، به احتمال زیاد، 5 تا بیلاخ هم به این حساب واریز نخواهد کرد ولی این جا هنوز هیچی نشده، 100 میلیون تومان به عنوان « پیش پرداخت و تنخواه اولیه» واریز شده، حالا خود پرداخت و تنخواه ثانویه و ثالثه چقدر خواهد بود، خدا می داند.
من یکی که با آقای هاشمی موافقم که در جائی گفت که دشمنان انقلاب اسلامی برای خراب کردن انتخابات از هیچ کاری ابا ندارند. دربعضی از شهرهای شمال، مطابق خبری که اینجا درج شده، بعضی نامزدهای انتخاباتی درمجالس دینی و عزاداری می روند بالای منبرو با این که معمم نیستند سخنرانی و وعظ می کنند که با « تبلیغات وسیع در شهرهای منطقه شکل گرفته است» . بنده خودم یک پوستر اتنخاباتی را دیدم که در آن نوشته بودند، اربعین سالار شهیدان.... در مسجد.... با وعظ و نوحه خوانی آقای دکتر مهندس.....به احتمال زیاد، وزیر آینده آموزش و پرورش در کابینه مهر ورزآقای احمدی نژاد.... درسایت بالا آمده است که «بی شک استفاده ابزاری احزاب و گروهها از مجالس اهل بیت علیهم السلام امری مذموم به شمار می رود». نخیر اصلا این طوری نیست! یواش یواش دارد سی سال می شود که از دانشگاه تهران استفاده ابزاری کرده اند! مگر بقیه وعاظ که در این مجالس می روند بالای منبر، غیر از استفاده ابزاری چه می کنند؟ حداقل حالا بگذارید کسانی بروندو وعظ کنند و نوحه بخوانند و اشک مردم را دربیاورند که حداقل به مردم شام و نهارمجانی هم بدهند! یا این که به آن ها سیم کارت مفتی می دهند! تازه مجلس، که چیزی به غیر از یک مجلس وعاظ نیست، خوب چه اشکالی دارد که نامزدها قبل از نماینده شدن یک دوره آموزش نوحه خوانی و وعظ هم ببینند که بعد بتوانند، موثرتر پوزه استکبار را با نوحه های سوزناکی که در این مجلس خواهند خواند به خاک بمالند.
همین والسلام.